متن پیش رو یادداشتی از جواد درویش، دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف است که به سفارش پژوهشکده افرا با عنوان «کرونا؛ شبهمسأله علم و دین، کلانمسأله غربت انسان در عصر مدرن» نگاشته شده است؛ در ادامه این یادداشت را می خوانید؛
کرونا یک ویروس عامل بیماری است ولی شیوع و گسترش آن در کل جهان به گونهای نبود که مساله فقط در سطح پزشکی و سلامت باقی بماند. به سرعت اقتصاد، سیاست و فرهنگ را تحت تأثیر قرار دارد. در ایران این موضوع از ابتدا با "دین" پیوند خورد. اینکه اولین موارد آن در شهر مقدس قم شناسایی شد، یک دلیل این پیوند بود. اما دلیل مهمتر آن، واکنش برخی افراد و مقامات تولیت آستان حضرت فاطمه معصومه (س) نسبت به بستن حرم، بود.
برای مثال سید علی اکبر حسینینژاد، مشاور تولیت حرم گفته بود: "تعطیل کردن حرم چه ضرورتی دارد؟ مردم خودشان باید مراقب باشند. تعطیل کردن حرم پیام تلخی دارد، اینجا پناهگاه مردم است و نشستن مردم در گوشهای از حرم و صحن، مشکلی پیش نمیآورد."
این نوع اظهارنظرها که البته برخلاف نگاه مراجع تقلید بود و بعد از آن، برخی حرفها و رفتارهای افراطی مثل انتشار فیلم لیسیدن ضریح حرم، آتش اتهام افکنی علیه دین و روحانیت را در رسانهها شعلهور کرد. به ویژه اینکه در این اظهارات حرفهایی غیرعلمی برای توجیه رفتارهای مذهبی مطرح میشد. در مقالهای که در سایت آستان منتشر شد و البته بعد از مدتی از روی این پایگاه برداشته شد، نوشته شده بود: " سازههای حرم مطهر در بالاترین سطح آنتی باکتریایی بوده و مانع از شیوع عمومی بیماریهای واگیردار و سد محکمی برای اپیدمی کرونا است."
در فضای عمومی و در نگرش مردم اعتبار هیچ چیزی به پای علم نمیرسد. "علمگرایی" اگرچه امروزه در فلسفه لفظ نامأنوسی است؛ ولی در فهم عرف، امری پذیرفته و مساوی عقلانیت است. اعتبار علم در زمان حاضر به حدی رسیده که معیار اعتبار برای هرچیز دیگر است. مثلاً ارزش اقتصادی محصولات، اعتبار اجتماعی انسانها و حتی اهمیت و اعتبار ادیان آسمانی گاهی با میزان علمی بودن و نبودن آنها سنجیده میشود. برای مثال در استرالیا در یک روزنامه برای تبلیغ مسیحیت چنین نوشته شده بود: "علم سخن میگوید: انجیل مسیحیت تحقیقاً درست است."
در عالم اسلام هم جریانی بسیار قوی و با سرمایهگذاری هنگفت، هر ساله صرف اثبات علمی آیات قرآن میشود. دکتر نضال قسوم در کتاب خود با عنوان "سوالات کوانتمی اسلام: آشتی سنت اسلامی و علم جدید [۱]" و در مقاله که سال ۲۰۱۲ در مجله معتبر علم و دین زایگون [۲] منتشر کرده است، به توصیف و نقد این رویکرد پرداخته است. او میگوید افرادی مثل دکتر زغلول النجار [۳] هرساله همایشهایی برگزار میکنند و هزینههای زیادی صرف برنامههای رسانهای در این زمینه میکنند تا به تعبیر خودشان افراد زیادی را از این طریق به اسلام دعوت کنند. درونمایه این رویکرد، اثبات آیات قرآن از طریق حقانیت علم جدید است. این رویکرد در ایران هم وجود داشته و دارد. رد پای آن را میتوان در برخی تفاسیر قرآن مثل تفسیر مرحوم محمدتقی شریعتی، آیت الله طالقانی و آیت الله مکارم شیرازی پیدا کرد.
در چنین شرایطی و زمانی که اعتبار آیات قرآن نیز از علم اخذ میشود، قطعاً نزاع میان علم و دین، حتی در میان متدینین به نفع دین تمام نخواهد شد. بخصوص زمانی که یک بیماری جان مردم را تهدید میکند. به همین دلیل برخی در تحلیلهایشان اعلام کردند زنگ خطر علیه الهیات شیعی به صدا در آمده است.
اما نکته جالبتر این بود که این نزاع علم و دین پیرامون ویروس کرونا محدود به ایران نبود. ماجرای مشابهی در کره جنوبی که مثل ایران در میان ۳ کشور اول شیوع کرونا قرار دارد، اتفاق افتاد. کره دومین کشوری بود که کرونا در آن با سرعت زیادی شیوع پیدا کرد. آنطور که گفته میشود، مبدا اصلی انتشار ویروس کلیسایی مسیحی به نام شینچانجی [۴] در شهر دگو چهارمین شهر بزرگ کره جنوبی بوده است. به گزارش بی بی سی شمار مبتلایان به ویروس کرونا تا روز ۲ مارس (۱۲ اسفند) در کره ٤٢١٢ بوده است که از این تعداد ٣٠٨١ نفر مبتلا در شهر دگو بودهاند و ٧٣ درصد آنها از پیروان فرقه شینچانجی بودهاند.. [۵]
نیویورک تایمز گزارشی [۶] نسبتاً تفصلی از موقعیت این کلیسا در جامعه و موضعگیری مردم نسبت به آن در ۴ مارس منتشر کرده است. در این گزارش آمده است خانمی ۶۱ ساله از اعضا این کلیسا که دارای علائم قطعی کرونا بوده اجازه نمیداده از او تست گرفته شود. او آزادانه همه جا رفته و افراد زیادی را به ویروس مبتلا کرده که در نهایت وقتی با به بیمارستان منتقل شده، مشخص شده که به کرونا مبتلا است. یک نفر که قبلاً از اعضا این کلیسا بود میگوید رفتار این خانم تعجب آور نیست. در مسلک اینها بیماری گناه است چون مانع از اعمال عبادی میشود. این گزارش از قول یک محقق مذهبی میگوید اعضا کلیسای شینچانجی میدانند که در انظار عمومی چهره بدی دارند. به همین دلیل سعی میکنند وابستگی خودشان را به این کلیسا پنهان کنند. این کلیسا به خاطر رفتارهای رادیکال و تهاجمی، در اذهان مردم سابقه بسیار بدی دارد.
اما نکته جالب توجه جمعبندی گزارش نویس نیویورک تایمز است. او در انتهای گزارش از قول سردبیر یک مجله کرهای که متخصص امور مذهبی است میگوید که تمرکز بیش از حد بر کلیسای شینچانجی درست نیست. این رفتارها کمابیش در دیگر کلیسا هم دیده میشود. ضمن اینکه مساله کورونا که یک مساله بهداشتی است، الان تبدیل به یک موضوع دینی شده که ما را از اصل مساله دور کرده است.
«علم و الهیات»، «علم و دین» یا «علم و دستگاه روحانیت»؟
این جمله آخر نیازمند توقف و توضیح بیشتر است. چرا کرونا در ایران و کره از یک مساله بهداشتی به یک مساله الهیاتی تبدیل شد؟ آیا واقعاً با یک موضوع الهیاتی مواجه هستیم؟ آیا اختلاف و اتهام به دستگاه دین یک موضوع مهم در حیطه "علم و الهیات" است؟
در اینجا لازم است توضیحی درمورد موضوع علم و دین ارائه شود. بهنظر میرسد سه موضوع "علم و الهیات"، "علم و دین" و "علم و دستگاه روحانیت" که در فضای آکادمیک از هم مجزا هستند، در عرف عام خلط شده و یک موضوع بهنظر میرسند.
"علم و الهیات" به عنوان یکی زیرشاخه مجزا از فلسفه دین از ۱۹۶۰ مورد توجه قرار گرفت. موضوعات مرتبط با"علم و الهیات" در شاخههای مختلف، چالشهای علمی با اصل خداباوری و دلالتهای آن را مورد بحث قرار میدهند. به همین دلیل ما به جای "علم و دین" از عنوان "علم و الهیات" استفاده کردیم. توضیح اینکه، الهیات شامل مسائل مرتبط با اثبات وجود خدا، صفات خدا و فعل خداست. و دین شامل گزارههای مختلف کتب مقدس و توصیههای و آموزههای پیامبران است. در این تعریف، الهیات رنگ و بوی عقلی و فلسفی دارد و دین، رنگ و بوی نقلی.
برای توضیح بیشتر درمورد تفاوتهای بین دو موضوع "علم و دین" و "علم الهیات" خوب است به چالشهای حول موضوع نظریه تکامل در زیستشناسی توجه کنیم. نظریه تکامل بر پایه دو اصل "انتخاب طبیعی [۷]" و "جهش ژنتیکی" به توضیح سیر تاریخی تغییرات در انواع موجودات زنده میپردازد.
این نظریه با یک چالش دینی مواجه است و یک چالش الهیاتی، که باید آنها را از هم تفکیک کرد. چالش دینی آن این است که انسان در این نظریه گونه متفاوت از سایر موجودات و از نسل حضرت آدم، نیست. بلکه یک گونه تکامل یافته از سایر جانوران در طول میلیونها سال است. این موضوع با متن آیات و روایات در تعارض است.
اما چالش مهمتر تکامل، چالش الهیاتی آن است که با صفت حکیم بودن و هدفداری خداوند در تعارض است. بنا بر تکامل، فرایند کور و بدون هدفی در سیر تغییرات جهان حکفرماست که مشخص نیست به کجا ختم میشود. اما در الهیات اسلامی خداوند عالم را هدفدار و دارای غایت خاصی آفریده است.
این دو موضوع از هم متمایز است. همانطور که گفته شد، اولی یک بحث در حیطه "علم و دین" و دومی در حیطه "علم و الهیات" است. میتوان بحث کرد که مباحث دسته دومی حیاتیتر از دسته اول است. در طول تاریخ، متفکرین و اسلامشناسان سعی کردهاند با تأویل و تفسیر آیات قران، داستان آفرینش انسان را منطبق با تکامل داروین کنند. [۸] اما بهنظر میرسد دست کشیدن از غایتمندی طبیعت که نشان از هدفداری و حکمت الهی دارد، قلب دین که همان توحید است را مخدوش میکند.
اما موضوع سومی که شاید ارتباط چندانی به هیچکدام از دو مساله قبل نداشته باشد، چالش "علم با دستگاه روحانیت" است. به این معنا که گاهی کشف جدید علمی نه تعارضی با خداباوری دارد و نه با متون دینی، اما به هردلیلی دستگاه روحانیت با آن به ستیز برخاستهاند. بهترین مثال تاریخی آن ماجرای گالیله است. گالیله شخصیتی خداباور و عمیقاً مذهبی بود و بههیچوجه سر جنگ با کلیسا و کتاب مقدس نداشت. او نظریه خورشید مرکزی کپرنیکی را پذیرفته بود و درصدد اثبات آن بود ولی دو عامل باعث شد که او مقابل کلیسا قرار گیرد و محاکمه شود. اول اینکه نظریه زمین مرکزی بطلمیوسی چنان جایگاهی در فلسفه از زمان ارسطو به بعد داشت که برای اندیشمندان آن زمان تقریباً مقدس شده بود. دوم اینکه گالیله زبان تندوتیزی داشت و در تحقیر کسانی که مقابلش میایستادند و مجادله میکردند چنان پیشرفت که عدهای تصمیم گرفتند نظر او را خلاف کتاب مقدس و علیه عقاید رسمی کلیسا قرار دهند و با محاکمه او انتقامشان را از گالیله بگیرند. پس به قول مایکل پول نویسنده کتاب "درآمدی بر علم و دین": "مسئله گالیله بیش از آنکه مقابله علم و دین باشد، مقابله علم با علم مقدس شده ارسطویی بود" [۹]
کرونا در مقابل دین؛ یک شبهمسأله
با توضیح داده شده بهتر میتوان قضاوت کرد که دعوای فعلی در موضوع کرونا که در فضای جامعه ایران و کره جنوبی به عنوان یک مساله اساسی و بحران الهیاتی بازنمایی شد، نه یک مساله مرتبط با "علم و الهیات" و نه حتی "علم و دین" که موضوعی اختلافی بین علم و دستگاه روحانیت بود. حتی در دستگاه روحانیت هم لااقل در ایران اجماعی بین روحانیون و مراجع نسبت به موضعگیریهای اولیه تولیت آستان حضرت فاطمه معصومه، ایجاد نشد.
آیتالله ناصر مکارم شیرازی، در این زمینه تلویحاً بستن حرم مطهر را جایز دانسته و گفته است: "در این مقطع زمانی معاشرتها و حضور در مراکز عمومی صحیح نیست."
آیتالله جعفر سبحانی از دیگر مراجع تقلید توصیه پزشکان درباره کرونا برای دوری از اجتماعات را حجت دانسته است.
دفتر آیتالله اسدالله بیات زنجانی در پاسخ به استفتایی گفته است: "ملاک و مبنا نظر مسئولان بهداشت و درمان کشور است نه دیگران، بنابر این اگر این مسئولان توصیه به تعطیلی یا محدودیت تردد را داشته باشند، عمل به توصیه آنها واجب شرعی بوده و تخلف از آن مشروع نیست."
این اظهار نظرها نشان میدهد به هیچکدام از سه معنایی که توضیح داده شد، کرونا در مقابل دین، یک مساله اصیل نبوده است. یعنی مجادلات پیش آمده در این موضوع چه در ایران و چه در کره جنوبی را نمیتوان یک مساله مهم در حیطه علم و دین یا علم و الهیات تلقی کرد. البته شاید تصمیمات غلط مدیریتی مثل تعلل در قرنطینه کردن شهر قم یا ضعف در رساندن اقلام بهداشتی مورد نیاز به مردم، به این موضوع دامن زده و یک شبهمساله را به غلط به مساله واقعی در ذهن مردم و برخی نویسندگان تبدیل کرده است.
مسأله اصلی چیست؟
اگر کرونا در مقابل دین، برخلاف ادعای برخی نویسندگان که از آن به "بحران الهیات شیعی" نام بردند، اساساً مساله نیست، پس مساله واقعی چیست؟ چرا امروز در رسانهها، در کنار توصیههای پزشکی و هموزن آنها، توصیههای روانشناختی ارائه میشود؟ چه بحرانی در فضای روحی و روانی جامعه ایجاد شده است؟
مساله اصلی در یک جمله، تنهایی و غربت انسان معاصر در عصر علمگرایی است. انسان معاصر بر چیزی تکیه کرده که آن را محکمترین ستون قابل اتکا در دنیای معاصر میداند. او بسیاری از اصول و آموزههای سنتی خود را به نفع علم جدید کنار گذاشته تا به زعم خود به جای اوهام، بر واقعیت تکیه کند.
مردم در عصر باستان چیزهای عجیبی که میدیدند و نمیدانستند دلیلش چیست را به خدا نسبت میدادند. مصریان وقتی میدیدند که رود نیل هرسال بدون باران جاری است، میگفتند که آب نیل اشک چشمهای ایزیس، الهه طبیعت است که در غم فقدان شوهرش اوزیریس میگرید! آنها رود نیل را میپرستیدند و او را حمد و ثنا میکردند.
بر همین اساس، اگوست کنت (۱۷۹۸- ۱۸۵۷) فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی تاریخ بشریت را به سه دوره تقسیم میکند: [۱۰] دوره الهیاتی، دوره متافیزیکی و دوره پوزیتیویستی. در دوره الهیاتی که دوره باستانی است، انسان پدیدههای طبیعی را به افعال خدایان نسبت میداد. بعد از آن دوره فلاسفه بود. اما در دوره اخیر که دوره پوزیتیویسم و عقلانیت بشر است، انسان میتواند پدیدهها را بدون نیاز به خدا یا فلسفه، به وسیله علم توضیح دهد. مردم مصر الان میدانند که در سرچشمه رود نیل که در کوههای آفریقاست، بارانهای زیادی میبارد و در مسیر بلند نیل، رودهای زیادی به آن میپیوندند. همچنین مردمی که عامل بیماریها را شیاطین و موجودات افسانهای میپنداشتند، الان میدانند که هر بیماری یک عامل طبیعی میکروبی و ویروسی دارد.
اما انتشار ویروس کرونا و دیدن دستهایی که به نشان تسلیم از سوی پزشکان و دانشمندان بالا رفته، این تلقی اگوست کنتی را به چالش کشیده است. گویی انسان با ناامیدی از روشهای مدرن درمانی، دوباره به دنبال مأوایی در افکار متافیزیکی یا اساطیری خود میگردد.
حالِ انسانِ امروز با مشاهده حرفهای ضدونقیض دانشمندان درمورد علل و عوامل کرونا و سردرگمی آنها در پیشبینی آینده جهان کرونایی، حال کودکی است که احساس میکند والدیناش توانایی نگهداری او را از دست دادهاند. احساس میکند امنیت جانی او در خطر است و پدر و مادری که مهمترین تکیهگاه او بودند، در انجام وظایف اولیه خود ناتوان شدهاند. این احساس تنهایی و بی تکیهگاهی، مساله اصلی و بحران وجودی برای انسان امروز است. انسان امروز به زعم خودش از زمینهای سست الهیاتی و فلسفی عبور کرده تا پای خود را جای محکمی که علم مدرن برایش ساخته بگذارد؛ اما الان به یکباره احساس میکند، زیر پایش خالی شده و در حال فرو رفتن است، درحالیکه کاری از دست علم و دانشمندان، این منجیان جهان معاصر، نیز ساخته نیست.
چه باید کرد؟
امام موسی صدر در کتاب "ادیان در خدمت انسان [۱۱]" میگوید انسانهای اولیه به دلیل ناتوانی خود در تسلط بر طبیعت، غرق در جهل و خرافات بودند و نیروهای طبیعی را ناشی از قدرت خدایان مختلف میدانستند. فلاسفه آمدند و سعی کردند عقل مردم را بیدار کنند و این جهل و خرافات را با پرسشهای خود به چالش بکشند. تا اینجا ایشان تقریباً همان حرفهای اگوست کنت را میزند. ولی برعکس او، عنصر رهاییبخش انسان را ادیان توحیدی میداند و نه علم پوزیتویستی مدرن.
ایشان میگوید تفاوت اصلی پیامبران با فلاسفه این بود که پیامبران بر دلها نفوذ میکردند و "رهبرانی رهاییبخش" بودند. امروز و در جهانِ کرونایی، ما دوباره در همان نقطه ایستادهایم که نیاز به حضور پیامبران یا رفتارهای پیامبرگونه است.
قافله بشریت بخصوص انسان غربی از رنسانس به بعد تا توانست سعی کرد خودش را از عالم بالا مستقل کند. و تا توانست با توسل به فلسفههای پوزیتیویستی و مادی، از "غیب" و ماورا الطبیعه بیشتر فاصله گرفت. از نیمه قرن بیستم به این طرف، علم جدید شروع کرد به قطعیتزدایی و رها کردن انسان در وادی احتمالات؛ فیزیک کوانتم نوعی گشودگی و عدم قطعیت را در عالم یافت که افسانه "بسته بودن فیزیکی" جهان را به چالش کشید. زیستشناسی جدید از احتمالات ژنتیکی و پیشبینی ناپذیری ویژگیها و بیماریهای وراثتی سخن گفت و در عصبشناسی، مساله دشوار "آگاهی" مطرح شد که با روش تجربی اساساً تبیینپذیر نبود.
لذا کسانی که با نظریات علمی بیشتر آشنا بودند، خیلی زودتر از بحران کرونایی، این سست بودن جای پای خود بر ستونهای علم مدرن را فهمیدند. تنهایی انسان و روی آوردن به فلسفههای پست مدرن مثل اگزیستانسیالیسم و معناگرایی، یک واکنش انسان برای پر کردن این خلأ و تنهایی بود.
در غیاب دین در جوامع مدرن، انسان دوباره به امور ماورالطبیعی روی آورده است. این واقعیت که مثلاً کتاب "انسان در جستجوی معنا" اثر ویکتور فارنکل که فقط در ایران توسط چندین انتشارات ترجمه شده و در یک مورد آن به چاپ ۵۱ ام رسیده است، نشان از اقبال مردم به این رویکردها دارد. [۱۲]
اما این فلسفههای پست مدرن بهنظر میرسد هم از آموزههای دینی مفروضات متافیزیکی بیشتری و باورپذیری کمتری دارد و هم بنیان مشخص و محکمی ندارد. انسانِ امروز بین نیچه، یونگ، سارتر و کیرکگارد، نه تنها آن راه اصلی و تکیهگاه محکم را پیدا نکرده، که گاهی چیزی جز یأس و افسردگی و تنهایی بیشتر عاید اش نشده است.
به همین دلیل است که امروز و در دوره تنهایی مضاعف انسان، بیش از هر زمان نیاز به دین و فرستادگان خدا یا "پیابرگونه انسانهایی" است که با دل مردم ارتباط بگیرند و بیشتر از موعظه و استدلال، برایشان همراهانِ همدل و "رهبران رهاییبخش" باشند.
میگویند یک عرب بادیه نشین با پیامبر اسلام (ص) برخورد کرده و از روی ترس، همچون بندگان در برابر پادشاهان به عظمت پیامبر اقرار کرد. پیامبر رو کرد و به او و فرمود: "همانا من فرزند زنی از قریشم که خرده گوشت میخورد"
توصیف قرآن هم وقتی که به پیامبر میگوید: لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ [۱۳]، به همین نزدیکی، مهربانی و دلسوزی بی انتهای پیامبر (ص) نسبت مردم اشاره دارد.
امروز باید روحانیون، این نمایندگان دین خدا که به دلیل مسائلی که پیش آمده مردم به هردلیل آنها را مقصر یا قاصر در موضوع شیوع کرونا میدانند، بیش از هر زمان دیگر پیامبرگونه رفتار کنند. کنار مردم و همدم و تسلیبخش آنها باشند.
در برخی دانشگاههای اروپا رشتهای ایجاد شده به نام "الهیات کاربردی" یا practical theology. در این رشته مباحثی پیرامون "نقش دین در کاهش مشکلات فردی و اجتماعی مردم"، مورد توجه قرار گرفته است. مثلاً به کشیش یا دانشجوی ارشد یا دکترا ، مجموعهای از دروس دینی و علوم انسانی مثل روانشناسی و مشاوره را آموزش میدهند تا او را برای حل مشکلات یا کاهش آلام مردمی که آسیبهای روانی دیدهاند (مثل کسانی که افسردگی یا مشکلات خانوادگی شدید دارند یا یکی از نزدیکانشان را از دست دادهاند یا به دلیل بیماریهای لاعلاج در آستانه مرگ هستند و…،) آماده کنند.
این رویکرد بصورت سنتی و بدون آموزشهای خاص در ذات فضای روحانیون ما بوده است. روحانیونی که در بازار و محله رفت و آمد داشتند و امین راز مردم بودند. هنگام مشکلات خانوادگی، روحی و حتی اقتصادی اولین تکیهگاه مردم بودند. امروز لازم است این نقشها دوباره احیا شود. مساله کرونا یا هر معضلی که انسان را به وادی تنهایی و غربت و ناامیدی میکشاند، ممکن است درمان علمی داشته باشد (یا نداشته باشد)، اما درمان روحی و روانی ناشی از تنهایی انسان در دوره معاصر قطعاً نه از مسیر علم مدرن میگذرد و نه از مسیر فلسفههای پست مردن.
پی نوشت:
[۱] Islam’s quantum question: reconciling muslim tradition and modern science
[۳] زمین شناس مصری که پروژه اصلی او اثبات علمی آیات قرآن است و از پیشروترین متفکرین مسلمان عصر حاضر در این زمینه است.
[۴] Shincheonji Church of Jesus
[۸] از جمله ر. ک مطهری، مرتضی، ۱۳۹۲، مجموعه اثار، صدرا، ج ۴، ص ۲۲۳
[۹] پول، جان، درامدی بر علم و دین، ۱۳۸۶ پژوهشگاه علوم اتنسانی، ص ۴۱
[۱۰] Comte, Auguste. Introduction to Positive Philosophy: Translated by Fredrick ferre ۱۹۸۸.
[۱۱] در بخشی از مقاله "محمد، پیامبر بت شکن"
[۱۲] این کتاب شرح زندگی فردی است که با آموزههای معناگرایی از اردوگاه مخوف آشویتس آلمان نازی، جان سال به در برده است.
[۱۳] " (ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمیآورند هلاک سازی" (آیه ۳ سوره شعرا)