برنامه های پائیز پژوهشکده فلسفه تحلیلی
برای دانلود و مطالعه برنامه پائیز 1400 پژوهشکده فلسفه تحلیلی می توانید اینجا را کلیک نمائید و از برنامه ها و مطلع شده و در آنها شرکت نمائید.
برای دانلود و مطالعه برنامه پائیز 1400 پژوهشکده فلسفه تحلیلی می توانید اینجا را کلیک نمائید و از برنامه ها و مطلع شده و در آنها شرکت نمائید.
حتماً تا به حال با عبارات یا سخنانى روبه رو شده اید که با ساختارى به
ظاهر دقیق، سعى دارند اندیشه اى را به ما بقبولانند، اندیشه هایى پوک با
ظاهرى پاک که براى شناخت آنها بایستى مهارت هایى را در خود پرورش دهیم.
براى این منظور از دو شیوه مى توان استفاده کرد: ۱- نشان دادن ساختار یا
شکل خاص استدلال که مى تواند با استدلالاتى درباره موضوعات دیگر یکسان
باشد. ۲- توجه به اصول کلى اى که مى تواند براى هر استدلالى به کار رود.
این دو شیوه را «شناخت استدلالات موازى» مى گویند. بدین طریق مى توانیم
نادرست بودن اینگونه عبارات یا سخنان را مشخص سازیم. در واقع برخى اوقات با
موضوع استدلال آشنایى نداریم و صحت یا سقم آن را نمى توانیم از طریق موضوع
آن بررسى کنیم اما مى توانیم قالب یا شکل خاص استدلال را مشخص سازیم و سپس
با جایگزینى موضوعات آشنا (براى ما) در این قالب، درستى یا اعتبار استدلال
اصلى را دریابیم. البته هر استدلالى با این شیوه قابل بررسى نیست. معمولاً
استدلالات کوتاه را مى توان از این طریق بررسى کرد. به مثال زیر توجه
کنید: «نویسنده اى که خوانندگانش را فریب نمى دهد مى تواند نویسنده بدى
باشد.»
ممکن است نتیجه، درست باشد و ما فکر کنیم که دلیل خوبى براى آن ارائه شده است.
در واقع جمله اول دلیل خوبى براى پذیرش نتیجه نیست. به این مثال که مشابه
مثال بالا است (استدلال موازى) توجه کنید: «شخصى که بچه ها را آزار نمى دهد
مى تواند با این حال پرستار کودک بدى باشد. بنابراین کسى که بچه ها را
آزار مى دهد مى تواند با این حال پرستار کودک خوبى باشد». در این جا صریحاً
مى توانیم بگوئیم که نتیجه صادق نیست، چون کسى که کودکان را آزار مى دهد
نمى تواند پرستار کودک خوبى باشد. اگر نتیجه کاذب باشد پس این استدلال خوبى
نیست (غیر معتبر است) هرچند که دلیل ارائه شده براى آن دلیل درستى باشد.
بى شک دلیل ارائه شده درست است براى آن که کسى که پرستار کودک خوبى باشد
بایستى معیار هاى دیگرى نیز داشته باشد. اما استدلال بد است چون دلیل ارائه
شده براى برقرارى نتیجه کافى نیست. این قالب مشابه مثال اول است و مى
تواند براى نادرستى استدلال اول (استدلال نویسنده) به کار رود.
حال به این مثال توجه کنید: «چون معتادان به هروئین معمولاً نشانه هاى
تزریق سرنگ بر بازوهایشان دارند و على هم این نشانه ها را بر روى بازویش
دارد بنابراین على هم احتمالاً معتاد به هروئین است». این استدلال قالب زیر
را دارد: «چون هر A معمولاً خصوصیت B را دارد و C هم خصوصیت B را دارد
بنابراین C احتمالاً A است». در این مثال A مساوى با معتادان به هروئین، B
مساوى با نشانه هاى تزریق سرنگ بر روى بازو و C مساوى با على است. آیا چنین
استدلالى درست است؟ مى توانیم این قالب را در این مثال نشان دهیم: «چون
دانشجویان معمولاً زیر ۲۵ سال سن دارند و على هم زیر ۲۵ سال سن دارد
بنابراین على هم احتمالاً دانشجو است». این دو مثال کاملاً قالب یکسانى
دارند و نادرستى استدلال دوم آشکار است.
برخى اوقات استدلال ها به اصول کلى اى متوسل مى شوند که دلالت هایى وراى
موضوع خود استدلال دارند. حتى ممکن است استدلالى از این اصول کلى استفاده
کند بدون آنکه صریحاً از آنها نامى ببرد. بنابراین بایستى آگاه باشیم که
جملات یک استدلال ممکن است کاربردى فراتر از موضوع تحت بررسى داشته باشند.
این اصول متنوع است و ممکن است قوانین حقوقى، اصول اخلاقى، قواعد تجارت و
نظایر آن باشد و مى توانند به عنوان دلایل، فرضیات بیان نشده در استدلال و
حتى نتایج به کار روند. مهارت مشخص کردن اصول بسیار ارزشمند است چون ممکن
است اصلى که از آن به عنوان دلیل استفاده شده آنچنان کاربرد وسیعى داشته
باشد که نیازمند جرح و تعدیل در آن اصل باشیم. مثلاً فرض کنید کسى براى
استدلال بر علیه مجازات اعدام از این دلیل استفاده کند که «کشتن نادرست
است.» طبعاً ارائه این دلیل بدون هیچ قید و شرطى بسیار کلى است و براى تمام
موارد کشتن به کار مى رود و اگر آن را به عنوان دلیل بپذیریم، بدین معنى
است که کشتن در زمان جنگ و یا کشتن در هنگام دفاع از خود هم نادرست است.
بنابراین بایستى در این دلیل جرح و تعدیلى به کار ببریم تا براى منظور ما
مناسب باشد. معمولاً در مباحث اخلاق پزشکى توجه به این نکته بسیار مهم است.
چون دلایلى که له و علیه مثلاً سقط جنین، اتانازى، کلونینگ و نظایر آن
آورده مى شود غالباً دچار این مغالطه اند.
ماهیت فلسفه چیست؟ شکل مناسب فعالیت فلسفى کدام است؟ آیا فلسفه باید بنیانى
براى معرفت انسانى فراهم آورد؟ کواین و ویتگنشتاین ازجمله فیلسوفانى هستند
که پاسخ هاى مشابه و در عین حال متفاوت به این پرسش ها داده اند.
هر دو ایده «فلسفه اولى» را رد مى کنند. فلسفه اى که در کار افلاطون و
دکارت برجسته بود؛ و مدعى فراهم آوردن بنیانى از طریق تعقل و استدلال صرف
براى بستر معرفت انسانى بود.
اما آنچه که کواین و ویتگنشتاین به جاى این نوع فلسفه مى گذارند کاملاً با یکدیگر متفاوت است.
کواین فلسفه را پیوسته با علم مى بیند و وجود هر شیوه یا موضوع فلسفى مشخص
را رد مى کند. از منظر او فلسفه همانند علم در رابطه با امور واقع است و در
روش شناسى اش نیز تجربى است، اگرچه در رابطه با ویژگى هاى بسیار کلى
واقعیت بحث مى کند. در واقع او روش فلسفى مناسب را شیوه علمى مى داند که
براى مسائل کلى تر به کار مى رود. یعنى براى فهمیدن و پاسخ دادن به یک
سئوال فلسفى بنیادى مانند «چه چیزى وجود دارد؟» باید چیز هایى از نتایج
علوم خاصى مانند فیزیک، شیمى، ریاضى، زیست شناسى، نجوم و روانشناسى بدانیم.
او معتقد بود فلسفه علم یعنى این که چه چیز هایى مى توانیم از این علوم
فرابگیریم و براى ما فلسفه علم کافى است.
مبانى این تفکر کواین، تجربه گرایى بنیادین او است و همین باعث مى شود که
او «ضرورت منطقى» را رد کند. بر طبق نظر او هیچ تفاوت کیفى میان گزاره هاى
تجربى و گزاره هاى منطقى و ریاضى به اصطلاح ضرورى وجود ندارد. البته دیدگاه
کواین از فلسفه باید به طور دقیق از دیدگاه پوزیتیویست هاى منطقى اى مانند
کارناپ متمایز شود. کارناپ مدعى بود که سئوالات فلسفى پایه وقتى به طور
مناسبى به کار رود، سئوالاتى عملى درباره زبان علم به جاى سئوالات نظرى
درباره باور هستند. کارناپ معتقد بود وقتى مسائل راجع به واقعیت جهان خارج
یا مسائل راجع به وجود اعداد به عنوان مسائل نظرى درباره آنچه باور داریم
در نظر گرفته شود، شبه مسئله خواهند بود. اما کواین به هیچ روشى که در آن
گزینش زبان متفاوت از گزینش نظریه باشد، قائل نیست. در واقع او ملاحظات
پراگماتیسمى، قرارداد، سادگى و نظایر آن را در هر دو مورد کارساز مى داند.
اگرچه او در تاسى به کارناپ «عروج معنا شناسانه» را در ریاضیات و علم مفید
مى داند. «عروج معناشناسانه» یعنى بازگرداندن مسائل فلسفى به مسائل زبان و
مسائل مربوط به معنا. به عبارت دیگر به جاى سخن از اشیا و موجودیت ها،
درباره واژه هاى متناظر آنها در زبان سخن بگوییم. یعنى به جاى گفتن «چمن
سبز است» مى گوییم «سبز» بودن درباره برخى از موجودیت هایى که چمن هم جزء
آنان است، صدق مى کند. در هر حال نگاه کواین به فلسفه قابل تامل است چون
فلسفیدن را کارى صرفاً انتزاعى و تنها براى مجردات و امور انتزاعى نمى
داند. ویتگنشتاین نیز همانطور که گفته شد، ایده «فلسفه اولى» را رد مى کند
اما آنچه که به جاى آن مى گذارد با دیدگاه کواین متفاوت است. ویتگنشتاین
تاکید دارد که تقابل میان گزاره هاى تجربى و گزاره هاى ضرورى بسیار بیشتر
از آن است که به لحاظ سنتى فرض شده است. گزاره هاى تجربى مى تواند براى
توصیف «حالت هاى امور» یا وضع و حال هاى ممکن گفته شود.
اما گزاره هاى ضرورى نمى تواند براى توصیف «حالت هاى امور» ضرورى بیان شود.
در واقع نقش این گزاره ها توصیه اى و هنجارى است نه توصیفى. ویتگنشتاین
این گزاره ها را «گزاره هاى گرامرى» مى نامد یعنى این که آنها بیان کننده
قواعدى براى کاربرد معنى دار واژ گان هستند. به این دلیل ویتگنشتاین همگون
سازى فلسفه و علم را خاستگاه عمده سردرگمى فلسفى به حساب مى آورد. او که با
کتاب «پژوهش هاى فلسفى» خود گرایش به تحلیل مفهومى را در فلسفه انگلیسى
زبان موجب شد (مخصوصاً در دهه ۱۹۷۰)، وظیفه فلسفه را نه توصیف یا تبیین
واقعیت بلکه منحل کردن (Disolve) خلط ها و سردرگمى هاى مفهومى مى داند. به
عبارت دیگر پرسش هاى فلسفى را با استفاده از قواعدى که براى کاربرد واژه ها
در اختیار داریم «منحل» مى کنیم، یعنى پرسش هاى فلسفى را به واسطه استفاده
از صورت صحیح زبان از بین مى بریم نه این که در تلاش براى حل کردن آنها
باشیم. ویتگنشتاین در «پژوهش هاى فلسفى» مى نویسد نحوه تعامل یک فیلسوف با
یک پرسش، شیوه درمانى است یعنى به مانند تعامل با یک بیمارى باید به آن
نگریست.
احمد رضا همتی مقدم داورزن
منابع:
۱-Wittgenestein and Quine. Edited by Robert Arrington.1996
۲-Quine On Meaning and existence II. Gilbertharman. Philosophy Of Quine. Volume3.2001
فیزیک علمی است که روابط
ریاضی یک پدیده را که خاصیت تکرار داشته باشد بصورت یک قانون بیان می کند
هر چند ممکن است تعاریف متفاوتی از فیزیک ارائه داد ولی مهم آن است که علم
فیزیک در مورد روابط بین اشیاء مادی بحث می کند.
ابتدای فلسفه فیزیک
فلسفه ، این دانش در پی توضیح اصل پدیده هاست هر چند در تعریف فلسفه بزرگان
زیادی اظهار نظر کرده اند می توان این تعریف هگل را ذکر کرد(فلسفه تحقیق
اشیاء به اندیشه و دیده خرد است) شاید بتوان گفت فلسفه روشنی بخش راهی است
که دانش در آن طی مسیر می کند و به همین دلیل علم و فلسفه رابطه ای بسیار
نزدیک و پیوسته برای درک جهان دارند اگر کل دانش را یک خط فرض کنیم تا جایی
که مربوط به امور ماده و اشیا می شود را علم مادی و از آن به بعد که در
وراء ماده است را ماوراء ماده یا متافیزیک گویند با این مقدمه نظرات فلسفی
که توسط فیزیکدانان مطرح شده است را به طور مختصر مرور می کنیم. بسیاری از
دانشمندان اعصار گذشته از فلاسفه زمان خود بودند و تقریباً در تمام علوم
زمانه خود احاطه داشتند در تاریخ مردانی از علوم مادی بودند که در عین حال
دلمشغولی فلسفی نیز داشتند و سعی می کردند دیدگاه فلسفی خود را با پیشرفت
علوم همزمان سازند خوب برگردیم به زمان خلق فیزیک به صورت کلاسه شده که از
زمان گالیله و اسحاق نیوتن آغاز شد هنگامی که اسحاق نیوتن اصل جاذبه عمومی و
گرانش را بنیان نهاد پرسشهایی در مورد علیت مطرح شد از جمله اگر علت وزن
جاذبه است پس علت جاذبه چیست؟ هر چند اسحاق نیوتن در جواب می گفت اگر ما با
دیدن چرخ دنده های ساعت به طرز کار آن پی ببریم ولی شناختی از نیرویی که
باعث نوسان آونگ آن می شود نداشته باشیم همین پیشرفت خود گامی به جلو است و
سعی می کرد از حیطه ای که منجر به سئوالات فلسفی می شود دوری کندپس از
موفقیت کارهای گالیله و اسحاق نیوتن دیگاه مکانیکی جهان بسیار رونق گرفت
ظاهرا با در نظر گرفت هر سیستم به صورت یک دستگاه و بکار بردن قوانین اسحاق
نیوتن می توانستند علت حرکات و واکنشهای آن را توضیح دهند و این خود
سرآغاز پرسشهایی در مورد موجبیت (جبر و اختیار)شد آیا انسان موجودی دارای
اراده است و یا موجودی محکوم به قوانین مکانیکی است تصور مکانیکی که بعد از
قرن هفدهم با قوانین اسحاق نیوتن حمایت می شد تصویری کاملا مکانیکی از
جهان ترسیم می کرد به طوری که لاپلاس در جایی می گوید اگر ریاضیدان نابغه
ای پیدا شد که بتواند تحولات تک تک ذرات یک سیستم را محاسبه کند می تواند
پیش بینی کند کل سیستم در لحظه بعد به چه صورت خواهد بود البته تفکر ماشینی
فهم بسیاری از مسائل طبیعت را فراهم آورد و در قرن هفدهم مکانیک نیوتنی
زیر بنای فلسفه مادی به رهبری هابز بود در این طرز تفکر انسان را همانند
ماشینی تصور می کردند که بدنی از ماده دارد حتی احساساتش را ناشی از حرکت
مکانیکی ذرات بدنش می دانستند و کل جهان مانند ماشین عظیمی شباهت می یافت
که هر کس در جای خود مانند چرخ دنده های ساعت مشغول کار می شد و هیچ
اختیاری از خود نداشت و مسئول هیچ یک از اعمال خود نبود چون از خود اراده
ای نداشت در این صورت آنچه را که ما از آن احساس به اراده می کنیم چیست؟
فلسفه فیزیک از دیدگاه فیلسوفان
دکارت می گفت :محقق است که خدا قبلا همه چیز را مقدر کرده است و قدرت اراده
فقط ناشی از اینست که ما به قسمی عمل می کنیم که از نیروی خارجی که به سبب
آن مجبور به عمل خاصی هستیم آگاه نمی باشیم. دنیای جدیدی که گالیله و
نیوتن.. ساخته بودند حتی عامه مردم را درگیر خود کرده بود هرچند مردم بصورت
فطری از آن سر باز می زدند و آن را قبول نداشتند آنها اراده می کردند و به
مقصود می رسیدند در واقع فیزیک کلاسیک از طرز تفکر موجبیت (دترمی سیسم )
دفاع می کرد و پایه استدلالات آن بر پایه منطق ریاضی بود و ظاهرا چاره ای
جز قبول موجبیت در طبیعت نبود امانوئل کانت برای رفع این مشکل در مورد
آزادی اراده می گوید اگر عالم فقط همین است (که می بینیم) در این صورت
بدیهی است که اراده نمیتواند آزاد باشد یعنی که چیزی را که می بینیم شاید
چیزی نباشد که در واقع هست همان مثال مشهور غار افلاطون که کسانی که در
زنجیر شده اند سایه ها را واقعیت می شمارند و نمی دانستند که سایه ها فقط
سایه ای از واقعیت هستند! کانت بدین صورت عقیده خود را بیان می کند که
پدیده ها فقط نشانه ها و نمایشهایی از حقیقت مطلق هستند نه خود حقیقت و
استدلال می کند که منشاء اصلی آنها باید در جایی غیر از این عالم پدیده ها
باشد بطوری که هر چند یک پدیده با پدیده دیگر رابطه علت و معلول داشته باشد
ضرورتی برای قبول علیت بین تولید کنندگان آن پدیده نباشداگر، توجه خود را
به پدیده ها معطوف کنیم ظاهرا قوانین ماشینی و جبر درست هستند و اگر
بتوانیم با حقیقتی که اساس و اصل پدیده ها ست تماس حاصل کنیم شاید ببینیم
که چنین قانونی وجود ندارد کانت در ادامه می گوید هدفش اثبات آزادی اراده
نبود بلکه فقط می خواست این مسئله را حل کند که حداقل طبیعت و آزادی متضاد
هم نیستند البته آنان سعی می کردند آزادی اراده را به اثبات برسانند هر چند
بطور کامل موفق نشدند مکانیک نیوتنی توسط فرمولهای ریاضی پایه ریزی شده
بود و ظاهرا شکست ناپذیر بنظر میرسید اما پس از مدتی مشخص شد آنگونه که در
ابتدا فکر می کردند نمی توانند تمام پدیده ها را توجیه کنند از جمله خواص
نور که خاصیت دوگانه ای از خود نشان می داد هم عصر نیوتن، هویگنس از لحاظ
هندسی ثابت کرد که نور دارای خاصیت موجی است هر چند بعضی از پدیده ها با در
نظر گرفتن خاصیت ذره ای نور قابل توجیه بوده با این حال در پدیده ها یی
مانند تداخل و پراش نظریه ذره ای دچار مشکل می شد و در عوض نظریه موجی به
طور کامل آنها را توجیه می کرد.
فیزیک کلاسیک از دیدگاه فلسفه
فیزیک کلاسیک با این تناقضات وارد مرحله جدیدی می شد اوایل قرن بیستم مصادف
شد با چند انقلاب فکری در محدوده ها ی مختلف فیزیک از ذرات زیر اتمی تا
کهکشانها دستخوش تحولات جدی گشت نظریه کلاسیک در مورد اثر گذاری دو جسم
متحرک از راه دور فرض می کرد که در تمام فضا ماده ای به نام اتر وجود دارد و
سرعت نور را نیز بی نهایت فرض می کرد اثبات عدم و جود اتر و آزمایشهایی که
برای آشکارسازی اتر صورت گرفت دانشمندان را متقاعد کرد که اتر اصلا و جود
خارجی ندارد و با عث شد دیدگاهی کامل تر از نظریه کلاسیک شکل گیرد، نظریه
جدید نسبیت انیشتن که با فرض و اثبات متناهی بودن سرعت نور توانست بسیاری
از تناقضات را حل کند.یکی از مسائلی که مکانیک کلاسیک نمی توانست آن را
توضیح دهد پدیده تشعشع بود که پاسخ به آن منجر به پیدایش حوزه جدیدی در
دنیای اتمی شد این انقلاب جدید انقلاب مکانیک کوانتومی بود نام ماکس پلانک
خود را در این تحولات نشان می دهد که تابش را نیز چیزی مادی فرض کرد که از
اتمها تشکیل شده بودند او پدیده تشعشع را همانند رگباری از انرژی تصور کرد و
آنرا منقطع دانست که این مقادیر جدای انرژی تابش را کوانتوم نامید. تئوری
او چند سال بعد توسط انیشتین فرمول بندی شد و به طور عملی در آزمایش فوتو
الکتریک به اثبات رسید و از این رهگذر مفهوم فوتون وارد فیزیک شد. بعد از
شکل گیری مکانیک کوانتومی که افرادی مانند هایزنبرگ و بور در آن نقش اساسی
داشتند و تحولات فیزیک جدید باعث نگرشهای جدیدی شد تصویری که ما از طبیعت
داریم تنها جزئی از حقیقت است که بصورت قابل فهم می توانیم تصور کنیم در
فیزیک جدید دو تصویر جزئی از طبیعت وجود دارد تصویر جزئی و تصویر موجی که
هر کدام برای خود اهمیت دارند مثلا برای فهم پدیده فوتوالکتریک از تصویر
ذره ای استفاده می کنیم یا برای فهم پدیده تداخل از خاصیت موجی استفاده می
کنیم آیا طبیعت با این دوگانگی قابل فهم است؟ در اینجا می خواهم مثال
تاریخی در مورد دوگانگیهای قوانین ساخته شده بدست بشر را یادآور شوم حرکات
اجرام آسمانی همواره جالب بوده است و بطلمیوس در دوران زمین مرکزی توانست
با فرض اینکه زمین مرکز جهان است با دقت خوبی مدارات سیارات و زمان طلوع و
غروب آنها را محاسبه کند. قرنها بعد کوپرنیک ادعا کرد که زمین مرکز جهان
نیست و مانند ذره ای کوچک همانند سیارات دیگر گرد خورشید می گردد این نظریه
نیز توانست با دقت حرکت اجرام سماوی را پیشگویی کند پس دو سیستم که هر دو
نتایج تقریبا یکسانی دارند در دست داشتند ولی کدام یک حقیقت را پیش بینی می
کرد؟ اگر هر دو به یک صورت زمان بر آمدن سیاره ای را پیشگویی می کنند
کدامیک بر دیگری ترجیح دارد؟
اگر هدف علم فقط پیشگویی وقایع آینده بصورت یک قانون باشد در آن صورت نمی
توان یک قانون را واقعیت بیرونی اشیاء دانست شاید گفته انیشتین در مورد
قوانین فیزیک جالب باشد که می گفت :قوانین فیزیک باید ساده باشند .پس اگر
دو نظریه که نتایج معادلی داشته باشند در دست داشته باشیم آنکه ساده تر است
قابل قبول تر است این نشان می دهد که دانش هیچگاه نمی تواند ادعا کند آنچه
را که بیان می کند حقیقت مطلق است.
لاپلاس گفته بود اگر حالت فعلی تک تک ذرات را بدانیم حالت بعدی آن را می
توانیم محاسبه کنیم که این به نوعی بیان قانون علیت است و مکانیک کلاسیک
علیت را به وضوح نشان می دهد اما فیزیک جدید و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در
مکانیک کوانتومی بیان می کند که ما زمان حال یک ذره را هم نمی توانیم با
دقت تعیین کنیم پس پیشگویی بعدی ما نیز نمی تواند دقیق باشد و نیز می گوید
ما تنها می توانیم شناختی صرفا آماری داشته باشیم و آینده ای که پیش بینی
می کنیم نیز آماری خواهد بود و هیچگاه نمی توانیم با دقت آینده را پیش بینی
کنیم برای مثال اگر بخواهیم جای یک الکترون را دور هسته بدانیم باید دسته
نوری که خود دارای انرژی هستند از آن بازتاب کند و چون الکترون کوچک است پس
باید نوری با طول موج کوتاه را مورد استفاده قرار دهیم یعنی هر چقدر
بخواهیم دقیق تر باشیم، باید طول موجها کوتاهی بکار ببریم که خود دارای
انرژی بیشتری هستند و باعث انحراف الکترون از مسیر قبلی آن می شوند بعبارتی
می توان گفت هر تلاش برای شناخت دقیق(البته از نقطه نظر ما) جهان به عامل
مزاحمی بر می خورد که فقط اجازه می دهد شناخت نسبی از آن کسب کنیم هر چند
بعضی ها عدم قطعیت را قبول ندارند و می گویند که این بخاطر جهل ماست با این
حال فیزیک جدید در مورد موجبیت نظرات جدیدی ارائه کردند بورن در کتاب
فلسفه طبیعی علت و شانس می نویسد شکی نیست که فرمالیزم مکانیک کوانتومی و
تعبیر آماری آن در تنظیم و پیش بینی تجارب فیزیکی خیلی موفق بوده اما آیا
اشتیاق به فهم و توضیح اشیاء را می توان با نظریه ای که وضوحا و بی پروا
آماری و غیر موجبیتی است ارضا کند آیا، می توانیم به قبول شانس و نه علت به
عنوان قانون متعالی جهان فیزیکی راضی باشیم. به این سئوال جواب اینست که
علیت به مفهوم درست آن حذف نمی شود بلکه تنها تعبیر سنتی از آن که با دترمی
سیسم (جبرگرایی ) تطبیق می کند حذف میشود…علیت در تعریف، این اصل است که
یک واقعیت فیزیکی بستگی به دیگری دارد و کاوش حقیقی کشف این و ابستگی است و
این هنوز در مکانیک کوانتومی صادق است گرچه اشیا مورد مشاهده که برای آنها
این وابستگی ادعا می شود متفاوتند، اینها احتمالات حوادث بنیادی هستند و
نه خود حوادث فردی .
نظر انیشتین در مورد مکانیک کوانتومی
آلبرت انیشتین با مکانیک کوانتومی کاملا موافق نبود او معتقد بود یک نظریه
کامل باید خود رویداد ها را توصیف کند نه فقط احتمال آنها را او می گوید:
من ناچارم اعتراف کنم که برای تعبیر آماری ارزشی گذرا قائلم من هنوز به
امکان ارائه طرحی از واقعیت یعنی نظریه ای که بتواند خود اشیاء را نمایش
بدهد،نه فقط احتمال آنها را ایمان دارم. انیشتین تا زمان مرگش حاضر به قبول
مکانیک کوانتومی نشد.
منابع:
دانشنامه رشد
فیزیک و فلسفه رایشنباخ
برای عضویت در کانال دکتر عبدالکریم سروش در شبکه اجتماعی تلگرام می توانید بر روی لینک زیر کلیک کنید.این شبکه آخرین اخبار و سخنرانی ها و مباحث مربوط به ایشان را منتشر می نماید.
سخنرانی مهدی نصیری،دی ماه 91 در اصفهان پیرامون فلسفه و عرفان
برای دریافت این فایل صوتی می توانید انیجا را کلیک کنید.
مناظره چالشی با موضوع «انقلاب اسلامی، مولود فقه یا فلسفه؟» با حضور آقای مهدی نصیری، سردبیر فصلنامه سمات و نویسنده کتب «اسلام و تجدد» و «فلسفه از منظر قرآن و عترت» و حجت الاسلام احمد رهدار، ریاست مؤسسه فتوح اندیشه و نویسنده کتاب «تجربه غربشناسی علمای شیعه» / این مناظره در تاریخ سوم آبان ماه ۱۳۹۱ از شبکه 4 سیما و در برنامه زاویه پخش شده است.
برای شنیدن و یا دریافت اینجا را کلیک کنید.
جشن هشتاد سالگی «فیلسوف فرهنگ» دکتر رضا داوری اردکانی استاد فلسفه دانشگاه تهران و رییس فرهنگستان علوم، با پیام دکتر سیدحسین نصر و با همکاری و هماهنگی 9 نهاد علمی و فلسفی کشور اعم از کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کمیسیون ملی یونسکو، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، دانشگاه تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، مؤسسه کتابشهر ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در تالار اجتماعات فرهنگسرای ابنسینا برگزار شد.
دکتر سیدحسین نصر استاد فلسفه اسلامی و استاد دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا در پیامی که به مناسبت جشن 80 سالگی دکتر داوری اردکانی صادر کرده و در ابتدای این مراسم قرائت شد، آورده است: دکتر داوری خدمات فراوانی در رشته فلسفه و سوق دادن جوانان متفکر کشور به راه درست اندیشیدن انجام داده است و پیشتاز میدان بحث جدی فلسفی و طرح سوالات واقعی در امور گوناگون بوده است.
در این پیام آمده است: در سال 1337 که تدریس در گروه فلسفه را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آغاز کردم با جوانی مواجه شدم که دانشجوی دکتری در رشته فلسفه بود و مدیر گروه محترم دکتر یحیی مهدوی از او تعریف میکرد. آن جوان دکتر رضا داوری بود که اکنون بیش از پنجاه سال از آشنایی بنده با این دانشمند و متفکر پر ارج میگذرد. در طی این نیم قرن، دکتر داوری خدمات فراوانی در رشته فلسفه و سوق دادن جوانان متفکر کشور عزیزمان به راه درست اندیشیدن انجام داده است و پیشتاز میدان بحث جدی فلسفی و طرح سوالات واقعی در امور گوناگون بوده است. از درگاه پروردگار متعال برای این متفکر پر ارج ایران معاصر طلب سلامتی کرده و امیدوارم سالیان دراز افاضه علمی ایشان استمرار یابد.
در این مراسم آیتالله دکتر مصطفی محقق داماد، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی، دکتر علیاکبر ولایتی، دکتر غلامعلی حداد عادل، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد بهاء الدین خرمشاهی، دکتر خسروپناه، دکتر فاطمه طباطبائی (عروس حضرت امام (ره))، حجتالاسلام والمسلمین دعایی، احمد مسجدجامعی، دکتر صادق خرازی، دکتر افتخارحسین عارف رییس موسسه فرهنگی اکو، دکتر محمد رجبی رییس کتابخانه مجلس، دکتر اعوانی، استاد محیط طباطبائی، مهندس میرسلیم، و جمع کثیری از اساتید و چهرههای برجسته علمی از فرهنگستان علوم و علو پزشکی ایران در این مراسم حضور یافته و سخنرانی کردند.
همچنین 6 کلیپ ویژه از زندگی «فیلسوف فرهنگ» با موضوعات مختلف همچون چگونه دکتر داوری به فلسفه علاقه مند شد؟ آیا یک بدبینی تاریخی در نگاه دکتر داوری به زندگی وجود دارد؟ چرا دکتر داوری از بین شعرای معاصر اخوان ثالث را می پسندد؟ و... پخش شد.
برپایی نمایشگاه آثار منتشر شده دکتر داوری، نمایشگاه عکسهایی از این فیلسوف و برپایی نمایشگاه عکسهایی از تاریخ تمدن جهان در لبنان با گلچین نظرات دکتر داوری اردکانی درباره زندگی، فرهنگ و فلسفه از دیگر برنامههای جنبی این مراسم نکوداشت بود.
در این مراسم استاد بهاءالدین خرمشاهی مترجم قرآن پژوه و حافظ پژوه نیز با اشاره به آشنایی طولانی خود با دکتر داوری گفت: در ادارهای در میدان بهارستان، عدهای جوان در حدود سالهای 42 و 43 گرد هم میآمدند که دکتر داوری محور بحث فلسفی آنها بود و به آنها درس میداد. در آنجا من واژهنویس بودم و از درس ایشان استراق سمع مشروع میکردم و به ویژه بحث ایشان مربوط به حافظ چنان مرا مجذوب میساخت که نوشتن را کنار مینهادم.
رونمایی «هلیوپولیس» با مقدمه داوری اردکانی
بر طبق این گزارش، رونمایی کتاب «هلیوپولیس» با حضور دکتر غلامعلی حدادعادل، محمد رجبی رئیس کتابخانه، موزه ومرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و افتخار حسین عارف رئیس مؤسسه فرهنگی اکو و جمعی از اهالی فرهنگ کشور و قرائت پیام وزیر فرهنگ لبنان و سفیر لبنان از دیگر بخشهای در جشن ۸۰ سالگی دکتر رضا داوری اردکانی بود.
در پیام "گابی لیون" وزیر فرهنگ لبنان نیز آمده است: برگزاری نمایشگاه تاریخ تمدن جهان در لبنان با عنوان «هلیوپولیس» یا شهر خورشید و انتشار کتابی در این باره حرکتی ستودنی و هنرمندانه است که نگاه تازهای از سابقه تمدنی در لبنان را بیان خواهد کرد و موجب خشنودی هر فرهنگدوستی خواهد بود. بسیار تمایل داشتم که در چنین نمایشگاهی که روایت فرهنگ و هنر و تاریخ و تمدن در لبنان است حضور یابم اما به سبب برنامه کاری که از قبل در بیروت تنظیم شده بود قادر به آمدن نیستم. نمایشگاهی با آثاری از دو شهر تاریخی بعلبک و بیبلوس بیانگر حضور و گفتوگوی بین ادیان و فرهنگهای مختلف در این شهرها و به خصوص شهر بعلبک است. به نمایندگی از دولت و لبنان از همت هنرمندان عکاس این مجموعه و همه دستاندکاران برگزاری این نمایشگاه در ایران تشکر میکنم.
علی اکبر ولایتی: "داوری" در مقابل هجوم فرهنگی سینه سپر کرده است
بر طبق این گزارش، دکتر علی اکبر ولایتی، عضو فرهنگستان علوم پزشکی و مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل در مراسم جشن 80 سالگی دکتر رضا داوری گفت: داوری به عنوان یک مدافع فرهنگ و هویت اسلامی و ایرانی تلاش کرده در برابر هجوم فرهنگی سینه سپر کند. نظری هست که معتقد است مسلمانان و ایرانیان کاری که کردند این بود که علم را از یونانیها گرفتند و نگه داشتند و این را به صورت امانت به اروپاییها بازگرداندند. البته این یک بیانصافی است.
وی با بیان اینکه سهم مسلمانان در انتقال تمدن و علوم از سه راه به بار نشست، گفت: اول ترجمه آثار دیگران به زبان عربی، دوم توسعه علوم در جهان اسلام و سوم انتقال این علوم و تمدن به اروپا و غرب.
ولایتی تأکید کرد: دکتر داوری تلاش کرده تا جوانهای ما را به هویت دینی و ملی ما برگرداند. این یک مبنای علمی قابل دفاع دارد چرا که اگر ما به خودمان برگردیم میتوانیم به جایی برسیم که گذشتگان ما رسیده بودند.
محمد رجبی: "داوری" از روی دل آگاهی سخن میگوید
به گزارش مهر، دکتر محمد رجبی رییس کتابخانه، موزه، و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و از شاگردان قدیمی دکتر داوری اردکانی در این مراسم با اشاره به اینکه دکتر داوری متفکر به معنای عمیق کلمه است، گفت: داوری از روی دل آگاهی سخن میگوید. دکتر داوری متفکر به معنای عمیق کلمه است.
وی افزود: اگر به معنای فکر از منظری ارسطویی بپردازیم که کاشف از مجهول است باید هر شخصی را متفکر ندانست. کمتر کسی را داریم که مجهولات را برای ما معلوم کرده باشد. فکری که کاشف مجهولات باشد متاسفانه در تاریخ کم داریم و مشکل بزرگ بشری نیز همین بوده است.
دکتر محمد رجبی تصریح کرد: اگر تفکر را به معنای عرفانی بگیریم که رفتن از باطل به سوی حق باشد، متفکر کسی است که راه حق از باطل را به ما نشان میدهد. باید توجه داشت که در این زمینه کسانی را داشته و داریم. دکتر داوری با دل و از روی دل آگاهی سخن میگوید و آنچه را که یافته بدون هیچ تکلفی بر قلم میآورد. نوشتار ایشان مثل گفتار ایشان است و گفتار ایشان مثل احوال ایشان است.
وی افزود: هستند کسانی که کتابهای زیادی نوشتهاند ولی آنچنان عمیق و دلنشین نیست که کتابها و آثار داوری اردکانی. رابطه فکر و زبان امری روشن است و افق فکری که دکتر داوری در آن است و زبان ویژه که ایشان دارد به زاویه دید خاص ایشان برمیگردد که ناشی از ذکری است که فکر ایشان ناشی از آن ذکر است.
رجبی یادآور شد: بدون ذکر فکر فکر نیست. ذکری اگر باشد فکر و زبان اصیل است. دکتر داوری با مرگ آگاهی زندگی کرده است ولی خوشبختانه این منبع فیاض میوه می دهید و ما از آن بهره میگیریم.
وی در پایان تصریح کرد: کسانی پایدار معرفت و فرهنگ استاد داوری هستند که خود افرادی باشند که از کلمه طیبه به شمار روند.
تابش: داوری از نوادگان خواجه نصیرالدین طوسی است
محمد رضا تابش، نماینده مردم میبد و اردکان در مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه "اردکان به لحاظ تعدد علما و فلاسفه، یونان کوچک است"، گفت: دکتر محقق داماد و دکتر داوری از شاهدان حاضر این مدعا در جلسه هستند. دکتر داوری از نوادگان خواجه نصیرالدین طوسی است. هنگامی که خواجه دوران تبعید خود را در عقدای یزد میگذراند همسری اختیار میکند. همگی نوادگان خواجه از خانوادههای با فضیلت هستند. خاندانهای حائری، داوری و سنایی از نوادگان خواجه هستند.
وی افزود: دکتر داوری پرورش یافته این پیشینه خانوادگی است. خانوادهای که علم و ادب و اخلاق حرف اول را در آن میزند. شخصیتی که وجودش به زیور فرهنگ و ادب و اخلاق آراسته است. دکتر داوری عالمی اخلاقی است و نسبت به اساتید خویش خاضع بوده است و به زادگاه خویش سخت علاقمند است. وی آگاهی نسبی از همه علوم روز دارد. آنچه ایشان را داوری ساخته و لایق تجلیل، به دلیل آن است که او در سلک روشنفکران و دیندارانی است که هویت جامعه را حفظ کرده است.
محمدرضا تابش افزود: تلاش او حفظ هویت ایرانی در مقابل غربزدگی است. او هم حکمت اسلامی را میداند وهم فلسفه غرب را میداند. امثال داوری هویت ایرانی مسلمان را در مقابل هویت غربی حفظ کرده است. داوری انسان تک ساحتی و تک بعدی نیست. او با تکیه بر فلسفه و اخلاق و عرفان از هویت انسان شرقی مسلمان دفاع کرده است.
بسیار سخنرانیها رفت اما آیتالله دکتر سیدمصطفی محققداماد شاید تنها سخنران این جشن بود که زبان به نقد گشود و از شورای عالی انقلاب فرهنگی بخاطر آنچه که تحت عنوان "از بین رفتن استقلال فرهنگستان علوم" نامید، انتقاد کرد.
دکتر محقق داماد با بیان اینکه در دوره دکتر داوری، فرهنگستانها با یک مشت کوبنده آهنین روبرو شدند و از اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی گله دارم، گفت: هویت فرهنگستان علوم این بود که مرکزی است که رئیس آنرا، اعضا با استقلال انتخاب کنند و منصوب جایی نیست اما این استقلال در سال 88 با رأی شورا از بین رفت.
دکتر محقق داماد در این باره گفت: در دوره دکتر داوری، فرهنگستانها با یک مشت کوبنده آهنین روبرو شدند و من از اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی گله دارم. شما دانشگاهی هستید، از روحانیون این شورا گلهای نیست شاید آنها اطلاعی از وضع آکادمی علوم نداشته باشند ولی شما باید داشته باشید.
وی با تأکید بر اینکه هویت فرهنگستان علوم این بود که یک مرکزی است که اعضای آن به استقلال خودش انتخاب میکند و منصوب جایی نیستند و قرار است که خودشان اعضای خودشان را بر اساس مدارک و مدارج علمی انتخاب کند، گفت: این حُسن فرهنگستان و افتخاری برای انتخابشوندگان بود. هویت و ماهیت حقوقی فرهنگستان همین نکته استقلالش بود، چرا شما در سال 88 دور هم نشستید و در پشت درهای بسته این نقطه امتیاز این مرکز علمی که مایه افتخار ایران زمین بود را از آن گرفتید. تاریخ درباره شما قضاوت خواهد کرد.
وی تصریح کرد: میخواهم از آقای دکتر داوری تشکر کنم و دست ایشان را در این زمینه ببوسم که ایشان تمام تلاشش را گذاشت که این مسأله در فرهنگستان علوم اجرا نشود و افرادی به وسیله یک ابلاغ به عنوان رئیس فرهنگستان علوم منصوب نشوند. این بزرگوار تا امروز هم موفق شد و توانست هویت استقلالی فرهنگستان را حفظ کرد. من آمدم بابت این کار از دکتر داوری تشکر کنم.
آیت الله دکتر محقق داماد با بیان اینکه "من از جناب آقای دکتر احمدینژاد، رئیس جمهور فعلی انتظارم را اعلام میکنم"، بیان کرد: ای کاش در مصاحبهای که در تلویزیون کردند اجازه میدادند، یک نفر طلبه دلسوختهای هم در مقابل ایشان بنشیند و از آن طرف هم بگوید. یک جانبه نباشد. بس کنید سخنهای یک جانبه را. فکر میکنم اگر دوران خطابه بگذرد بهتر است. مونولوگ برای بشریت خسته کننده شده است. دوران، دوران دیالوگ است. دوران، دوران گفتگوی دوجانبه است.
وی تأکید کرد: آقای رئیس جمهور ما از شما متشکریم که درخواست دکتر داوری را قبول کردید و بنام شما در ایام ریاست جمهوری شما این ویرانی برای فرهنگستان علوم پیش نیامد و بنام شما تمام نشد. امیدوارم که رئیس جمهور منتخب آینده که دردآشنای فرهنگ است؛ از ایشان که هم دانشگاهی بوده انتظار داریم که طرفدار دانشگاه و مراکز علمی باشد. امیداوریم که رئیس جمهور آینده که فرزند حوزه و دانشگاه است این درد ما را بشنود. نمیدانم که اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی اینجا هستند. آقای دکتر حداد عادل رفتند کاش بودند و رو در رو به ایشان میگفتم. باکی ندارم. چرا ایشان در مقابل این طرح مخالفت نکردند. این درد بی درمان را ما به کجا ببریم که آکادمی علوم ایران حتی با آکادمی علوم کشورهای عقب افتاده شرقی هم برابر نباشد که استقلال داشته باشد.
وی در بخش دیگر سخنانش گفت: آنچه که برای من از داوری جالب است، این است که من عالم، فیلسوف، فقیه، ادیب و اصولی زیاد دیدهام اما کسی که بین این دانشها با اخلاق و ادب جمع کند، به شدت کم دیدم و گزاف نمیگویم آنچه که برای من در مورد داوری جالب بود قرین ساختن دانش و علم و حکمت با اخلاق و ادب است. به قول حافظ اینکه میگویند آن خوشتر ز حسن/ یار ما این دارد و آن نیز هم.
دکتر سعیدآبادی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در این مراسم سخنرانی خود را
با این عبارت آغاز کرد: "به نام آنکه آدمی را به مزیت نطق و موهبت عقل از
دیگر موجودات ممتاز گردانید".
وی در ادامه با تاکید بر تلاشهای
مستمر و پیگیر دکتر داوری در طول چند دهه اظهار داشت که ایشان میراثی سترگ و
پر ارج برای اصحاب علم و دانش ایران زمین به ارمغان آورده است.
دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو با یادآوری این نکته که استاد داوری در طول
تاریخ درازآهنگ حیات علمی و فرهنگی خود، از بنیانگذاران کمیسیون ملی
یونسکوی ایران در بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز به شمار می-رود ادامه
داد: "او فیلسوفی است که آموختههای فلسفی خویش را در خدمت تحلیل و مسئله
شناسی معضلات پیش روی فرهنگ و زندگی ما ایرانیان به کار گرفته است".
دکتر سعیدآبادی سپس به جملهای نغز از کتاب "فلسفه در دادگاه ایدئولوژی" استاد داوری اشاره کرد: "میخواهم بدانم در کجای تاریخ قرار داریم و در کدام راهیم و به کجا میرویم و از خطرهای راه و مقصد چه خبر داریم".
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه
استاد داوری اردکانی در طول حیات خود همواره بین دو موهبت الهی عقل و عشق
در وجد و سماع بوده است بیان کرد: "این فیلسوف فرهنگ گاهی دستی به جام باده
برده است و گاهی دستی به زلف یار، زمانی بر مرکب عقل دوراندیش نشسته و
ایامی بر توسن خنیاگر عشق، و زهی سعادت که لذت بخشترین لحضات و لمحات حیات
آدمی نقد چنین ایامی است که بر این مدار میگردد و می رود."
دکتر
سعیدآبادی دکتر داوری را به سان درختی کهنسال و تناور تعبیر کرد که
ریشههایش خرد و عقلانیت است، ساقه و تنهاش چرایی، پرسشگری و تفلسف و میوه
مینویش عشق و شیدایی است.
وی تصریح کرد که ما بر خود می بالیم که در سایهسار این درخت تناور نشستهایم و از امتزاج نیکو و الهی سه عنصر یزدانی خرد، عقلانیت و عشق بر خلاف آنچه که برخی اصحاب علوم مادی قائل به مرزبندی و کرانمندی میان آنان هستند بهره میبریم.
دکتر سعیدآبادی در خاتمه سخنان خود به نمایندگی از کمیسیون ملی
یونسکو صمیمانهترین درودها و ثناها را به محضر پر ارج فیلسوف فرهنگ ابلاغ
نمود و اظهار امیدواری کرد که استاد داوری همچنان بر مرکب تندرستی و خرمی
سوار و با مهمیز دلدادگی و شورمندی توسن علم عاشقی را براند و زنار بند
معبد پاکی و نیکویی و خردمندی باشد.
در این مراسم از طرف دکتر سعیدآبادی لوح یادبود و کتاب حافظ از انتشارات کمیسیون ملی یونسکو به دکتر رضا داوری اردکانی اهدا شد.
خسروپناه: داوری مسائل امروز را با نگرش فلسفی بررسی میکندحجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نیز در مراسم جشن هشتاد سالگی دکتر رضا داوری اردکانی گفت که این جلسه تکریم حکمت و فلسفه است و تکریم حکمت و فلسفه، تکریم انسانیت است، لذا گاهی اوقات استادی بهانه میشود برای اینکه از حکمت سخن گفته شود مخصوصا اینکه حکمتی که کارایی برای امروز ما داشته باشد.
دکتر عبدالحسین خسروپناه گفت: بدون اغراق عرض میکنم با آشنایی که از آثار استاد دکتر داوری دارم و توفیق داشتم بعضی از آثار این مرد بزرگ را بخوانم، اگر توفیق فهم آنها را داشته باشم، ایشان فیلسوف است و دغدغه فلسفی دارد، آن هم مسائل امروز را با نگرش فلسفی بررسی میکند. نگرش فلسفی به اخلاق در عصر مدرن، نگرش فلسفی به فرهنگ، تجدد، به علم مجدد و مدرن، اینها مسائلی مهمی است و از جمله دغدغههایی که استاد داوری دارند دانش فلسفی و علوم انسانی است که یکی از نیازهای جدی روزگار ماست.
خسروپناه در ادامه سخنانش اظهار داشت: اگر ایشان این تعبیر را بپسندند باید گفت که یکی از دغدغههای مهم ایشان فلسفههای مضاف است. فلسفههای مضاف با علوم و فلسفههای مضاف بیشتر با امور انسانی. پس علوم انسانی از دغدغههای اصلی دکتر داوری با نگرش فلسفی است نه نگرش سیاسی. یکی از دغدغههایی که در بعضی از نوشتههای ایشان هست این است که کاش میتوانستیم به حرفهای سیاسی که در لباس فلسفه و بنام فلسفه زده میشود اهمیت ندهیم. بعضی ممکن است با ادبیات فلسفی سخن بگویند و یا لباس فلسفی بر سخنان سیاسی خود بپوشانند اما این جامعه را به پیش نمیبرد، البته ایشان نگرش فلسفی به سیاست هم دارند و این خیلی مهم است که سیاست را با نگاه فلسفی تحلیل کرد. پس علوم انسانی و اجتماعی از دغدغههای ایشان است.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: بر اساس اندیشههای دکتر داوری اولاً علوم انسانی و اجتماعی مخصوص جهان تجدد است. یعنی جامعه دینی و جهان دینی به جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی و علوم اجتماعی نیازی نداشت. سؤال جدی این است که چرا در گذشته در جامعه دینی، جامعهشناس، روانشناس اجتماعی نداشتیم. این نیاز در جهان متجدد شکل گرفته است. اگر بتوانیم به تعبیر ایشان نیازهای جهان متجدد را کنار بگذاریم و ارزشهای تجدد را کنار بگذاریم شاید اصلاً به علوم انسانی آن نیازی نداشته باشیم. اینکه میتوان این تفکیک را انجام داد سخن دیگری است.
احمد مسجد جامعی: داوری فیلسوف گفتگو است
احمد مسجدجامعی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز با بیان اینکه "نامه فرهنگ" نشریه ماندگار در تاریخ مطبوعات و تفکر در ایران است، گفت: داوری در 67 مصاحبه و گفتگو فعالیت و مشارکت جدی داشت و بنابراین از این لحاظ باید به دکتر داوری علاوه بر فیلسوف فرهنگ، لقب فیلسوف گفتگو نیز داد.
مسجد جامعی با بیان خاطراتی از دوران جوانی و نحوه آشنایی با دکتر داوری گفت: استاد داوری جزو فلاسفهای است که نه تنها حافظ و سعدی و شعرا و حکمای قدیم را به خوبی میشناسد، بلکه درباره قیصر امینپور، فروغ فرخزاد و اخوان ثالث نیز تعابیری دارد که نظرات وی درباره اخوان به آراء استاد شفیعی کدکنی نزدیک است. ایشان علاوه بر حوزه فلسفه به حوزه ادبیات، شعر جدید و حوزه رمان اشراف و آشنایی دارند که میتوانستند راهنمای ما باشند.
وی با بیان اینکه داوری علاوه بر فلسفه به ادبیات جدید و رمان و داستان نیز اشراف داشت و با آن مأنوس بود، عنوان کرد: ما دانشجویان در آن زمان برای دریافت مقالهای ویژه نشریه خود به استاد مراجعه کردیم و او برای نشریه «فلق» که نشریهای دانشجویی بود در سال 1355، مقالهای نوشت؛ در آن زمان که به نشریات دانشجویی توجه چندانی نمیشد استاد ما را پذیرفت و راهنمایی کرد و مقاله ویژهای را به ما داد که پس از بررسی آن با یادآوری نکاتی به استاد، پاورقی بر مقاله نوشت و در اختیار ما قرار داد.
مسجد جامعی افزود: داوری از اساتیدی بود که حساب خود را از مسائل فرهنگی جامعه جدا نمیکرد و اهل عافیتطلبی و به دور از مسائل روز در فضای تخیلی خود نشسته بود، یکی از وجوه جذابیت دکتر داوری، همین ویژگی فیلسوف زمانه بودن، بود که وارد مباحث روز میشد و نظر میداد.
سیدمحمد خاتمی: «داوری» زمینه تفکیک تکلم از وراجی را برای ما فراهم ساخت
حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی رییس جمهور پیشین کشورمان در مراسم جشن 80 سالگی دکتر رضا داوری اردکانی گفت: استاد رضا داوری کسی است که نحوه حرمت به کلمه و کلام را به ما آموخت و زمینه تفکیک تکلم را از وراجی فراهم آورد.
خاتمی گفت: اگر تفکر جوهر آدمی است و اگر تفکر با پرسش آغاز میشود استاد داوری اردکانی از کسانی است که هم پرسشهای زمانه را مطرح کرده و هم افقی به روی ذهن گشوده که چگونه بپرسیم. اگر حرمت انسان و حتی وجود انسان در سخن و کلام تجلی پیدا میکند، حرمت نهادن به انسان حرمت نهادن به کلام است، استاد داوری کسی است که نحوه حرمت به کلمه و کلام را به ما آموخت و زمینه تفکیک تکلم را از وراجی فراهم آورد.
خاتمی تصریح کرد: اگر وقتی سیاست از تفکر دور شد و همچون سیاهچالی همه ارزشهای انسانی را در خود میبلعد و دین و فرهنگ را به تسخیر خود درمیآورد استاد داوری به ما این تذکر را میدهد که مرز میان تفکر و سیاستزدگی را تشخیص دهیم.
وی یادآور شد: این همه بزرگی و علم و دانش و فرهنگ توأم بوده و هست با تواضع استاد داوری که هر چه عمر پر برکت ایشان افزوده شد این تواضع بیشتر شد.
سیدمحمد خاتمی در پایان تأکید کرد: این همه بزرگی وقتی شکوه مییابد که با نجابت استاد همراه میشود؛ نجابتی که از پدر و مادر بزرگوار و به ویژه مادر بزرگوارشان به ارث رسیده است.
سید محمدصادق خرازی: هویت فکر داوری با حقیقت جویی و خرافهسوزی همراه و همزاد است
بر طبق این گزارش، دکتر سیدمحمدصادق خرازی، سفیر اسبق ایران در سازمان ملل متحد نیز 16 تیرماه در مراسم جشن هشتاد سالگی دکتر رضا داوری اردکانی که در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد، طی سخنانی ضمن بیان خاطراتی از آشنایی با دکتر داوری در ایران و ادامه دوستی در آمریکا گفت: در جای جای ایران فرهنگی چه گوهرهایی زاده شدهاند و سرشت و سرنوشت نه تنها ملت ایران که سرشت و سرنوشت ملتهای دیگر را رقم زدند.
وی افزود: امروز پاسداشت شخصیت مهربان و با فضیلتی است که آفاق اندیشه و حکمت و دانش ایشان ورای جدولبندیهای سیاسی و جغرافیایی است و حکیم و فیلسوف متفکر نامدار آقای دکتر داوری اردکانی از جمله مردان نیکو نهادی است که برای استقلال، آزادی و اعتلای دین و فرهنگ با آثار فکری، علمی و کلامی خود توانستند از گوهر دین و دیانت در دوره محجور مشتاقانه حمایت و پاسداری کنند.
دکتر سیدمحمدصادق خرازی با اشاره به اینکه وقتی به کارنامه علمی و تلاشها و کارهای بزرگ دکتر داوری مینگریم در پس این چهره آرام و متین یک جهان جوش و خروش مسئولیت و آگاهی را میتوانیم مشاهده کنیم، اظهار داشت: پرسش بزرگی در پیش روی ماست که فیلسوف کیست، مسئولیت و رسالت جهانی او چیست؟ کسی که طراح مکتب مستقل و نظریه مستقل باشد فیلسوف شناخته شده یا فیلسوف کسی است که بر یک یا چند مکتب فلسفی به نحوی مسلط بوده یا از آن مکتب یا نظریه فلسفی به صورت قابل قبول دفاع کند و به بهترین نحو ممکن به دیگران بفهماند؛ کسانی چون حکمای اربعه مکتب تهران، علامه طباطبایی، شهید مطهری، جلالالدین آشتیانی، مرحوم علامه شعرانی و آیتالله جوادی آملی، بوده و در مسیر خرد و اندیشه گام برداشتهاند.
وی تأکید کرد: حاملان فلسفه امروز و متفکران امروز همه با هم تلاش کردند که از تاریخ علم حمایت و پشتیبانی کنند، حکمت و اندیشه این حکمای خردمند، چون داوری و دینانی و اعوانی در دوران معاصر در تحقق حکمت متعالی و تشیع جدا مردانه بوده و قابل ستایش و تکریم است. این حکیمان و متفکران در سیر تحول اندیشه خود با شناخت دقیق مکاتب شرق و غرب عالم و با نگرش عمیق به سیر تحول حکمت و اندیشه به ویژه در اروپای قرون پیش و پس از رنسانس و با آگاهی و آشنایی از تحولات فکی قرن نوزدهم و بیستم آمریکا مرعوب نگشته، بلکه آنها را به خوبی فرا گرفته و با آگاهی از صبغه نهضت ترجمه که دکتر ولایتی صبغه تاریخی آنرا بیان کردند، توانستند به این علم آمیخته و آموخته شده و هیچگاه اصالت اندیشه و حکمت بومی و دینی خود را نه تنها رها نکرده بلکه از آن حمایت کردند.
خرازی با اشاره به اینکه آموزش اخلاق و حکمت و ادبیات فلسفه اسلامی و ایرانی دغدغه و هم و غم دکتر داوری و همه حکیمان معاصر بوده است، اظهار کرد: اگرچه از بستر دانش و اندیشه و حکمت در غرب تکنولوژی و دانش متولد شد، ولی خوب دریافتند که بی تردید ساحت علوم جدید اعم از دانش اطلاعات و انفورماتیک، علم اجتماع، اقتصاد، بهداشت، و ... همه رابطهای با علم و فرهنگ و فلسفه دارند. دانشمندان ایرانی تلاش کردند تا خود را وامدار مکاتب فلسفی الحادی و مادیگرایانه و ساختارشکنانه نکنند و اینها افرادی بودند که با نگاه واقعی توانستند حکمای نامدار دین در دوران معاصر شوند و از دین و هویت ما ایرانیها دفاع کنند.
وی با بیان اینکه داوری از زمره این روشنفکران دینمداری است که هیچگاه گوهر دین را در مدرنیته امروز قربانی نکرد، اظهار داشت: دکتر داوری معتقد است وحی همچنان در دنیای امروز حرفی گفتن برای دارد. روشنفکران دیندار با چراغ هدایت برای یافتن حقیقت و سوختن ظلمت در تلاش هستند و محققانه این شناخت را نه با هوس و طمع به قدرت بلکه با نگاهی عقلانی و با ترجمه روحانی از طهارت فکر بنا کرده و قوام بخشیدند.