پوپر خواهان دولتی پدر سالار
پوپر معتقد است آزادی مطلق نه فقط مخرب است بلکه مسلماً ضد خویش را ایجاد میکند. زیرا اگر همه حدود و موانع برداشته شود چیزی از این جلوگیری نخواهد کرد که صاحبان قدرت، ناتوانان (یا اهل تساهل) را برده نسازند. پس آزادی کامل موجب پایان آزادی است. لذا کسانی که هواخواه آزادی کاملند در حقیقت دشمنان آزادی هستند، حال نیت آنها هرچه میخواهد باشد.
پوپر مخصوصاً به آزادی اقتصادی اشاره میکند که استثمار و بهرهکشی بدون قید فقیران را، به وسیله اغنیا، ممکن میسازد و نتیجه این آزادی اقتصادی، فقر بیشتر فقیران است.
سرمایهداری بیمهار بایستی جای به سرمایهداریای بدهد که مداخلات دولت آن را محدود و مقید میکند. «نبایستی اجازه داد که قدرت اقتصادی بر قدرت سیاسی چیره شود؛ اگر ضروری بود بایستی با قدرت سیاسی با آن در افتاد و تحت مهارش درآورد.»
علیرغم نظر مارکس که سیاست و دولت «اساساً» ناتوان است و اقتصاد است که آنها را معین میکند، در عمل تا حدود زیادی قدرت سیاسی توانسته است قدرت اقتصادی را مهار کند و در درازمدّت موفق هم بوده است. اما شوق پوپر را برای «مداخلهجویی» دولت این ترس و واهمه تعدیل میکند که اگر این مداخلهجویی هم بیمهار باشد منجر به پدیدآمدن دولتی فوق قدرتمند خواهد شد. بنابراین، تجویز او این است که مداخله دولت محدود به لوازم عدالت و آزادی یکسان گردد و فقط از طریق قوانین جاری اعمال گردد و به میل و اختیار مقامات دولت واگذاشته نشود.
از مباحث فوق این نتیجه را میگیریم که پوپر برخلاف بسیاری از لیبرالیستهای دیگر به اهمیت وجود دولت اذعان دارد، آن هم نه دولتی حداقلی بلکه دولتی که حتی در بعضی از جنبهها دارای وجوه پدرسالاری است: «اما من معتقدم که هر حکومتی واجد یک یا چند جنبه پدرسالارانه است، واین جنبهها در واقع از اهمیت اساسی برخوردارند» یا در جای دیگر میگوید: «هیچ کس نباید به مروت دیگران واگذاشته شود، بلکه باید حق برخورداری ازحمایت دولت را داشته باشد»
«سیری در زندگی و اندیشه پوپر»
محمد غفاری زاده