داده های حسی
در طول زمان فیلسوفان مباحثات بسیارى بر سر ادراک حسى داشته اند و
موضوع جالب براى آنها این بوده که آنچه مى بینیم و مى شنویم چیست؟ ما سنگ
ها، میز ها و درختان را مى بینیم اما آنچه در ادراک از آن آگاهیم چیست؟
آنچه که ما آگاهى بى واسطه از ادراک اشیا داریم چیست؟
بارکلى آن را «تصورات»، هیوم «انطباعات» و جان استوارت میل «احساس ها» مى نامد.
در اوایل قرن بیستم فیلسوفانى از قبیل «پیرس»، «جى اى مور» و «راسل» آن را
«داده هاى حسى» نامیدند. اما داده هاى حسى دقیقاً چه هستند؟ یک گوجه فرنگى
را در نظر آورید (مثالى که پیرس آورده است) تحت شرایط طبیعى تصویرى از گوجه
فرنگى در ذهن هر شخص ایجاد مى شود. این تصویر قرمز و گرد است. این تصویر
ذهنى مثالى از یک داده حسى است. براى داده هاى حسى سه ویژگى مشخص شده است:
۱- داده حسى آگاهى بى واسطه از ادراک یک شى است ۲- داده حسى وابسته به ذهن
است و ۳- داده حسى ویژگى هایى دارد که به لحاظ ادراکى براى ما به نظر مى
آید. پس مى توان گفت داده هاى حسى اشیاى وابسته به ذهنى هستند که ما آگاهى
بى واسطه از ادراک آنها داریم و ویژگى هایى دارند که دقیقاً براى ما به نظر
مى آید. حال به بررسى این سه شرط مى پردازیم.
هرکسى در فلسفه ادراک معتقد است که ادراک، آگاهى از چیزى را براى ما ایجاد
مى کند. اکثر فیلسوفان بر این باورند که آگاهى مستقیم (بى واسطه) از ادراک
شى با آگاهى غیر مستقیم از ادراک اشیا متفاوت است. در واقع آگاهى غیر
مستقیم از ادراک یک شى وابسته به آگاهى از شى دیگرى است.
دوروش براى آگاهى غیر مستقیم وجود دارد. روش اول که توسط «جکسون» در سال
۱۹۷۷ ارائه شد بیان مى کند ما اشیا را غیر مستقیم درک مى کنیم، اگر این
ادراک به واسطه درک چیز دیگرى باشد. مثلاً میزى را که مقابل شما است در نظر
آورید. شما فقط سطح بیرونى میز را مى بینید و به طور دقیق تر تنها بخشى از
این نماى سطح میز را که در مقابل دیدگان شما است مى بینید و درک مى کنید.
اما همه میز را نمى بینید و درکى از آن ندارید، با این حال مى گویید میز را
مى بینیم یعنى شما کل میز را به واسطه درک همان نماى سطح میز درک مى کنید.
در این معنا داده هاى حسى یعنى چیز هایى که ادراک ما از آنها به واسطه چیز
دیگرى نیست و کاملاً مستقیم و بى واسطه است. روش دیگرى که براى افتراق
آگاهى مستقیم از غیر مستقیم ارائه شده است بدین صورت است: مثلاً شما مى
خواهید دماى یک ظرف آب را تعیین کنید. به جاى آن که دستتان را در آب فرو
ببرید از یک دما سنج استفاده مى کنید. در این حالت خواندن دماى دماسنج شما
از دماى آب آگاه مى کند. پس آگاهى شما را از دماى آب غیر مستقیم است. آگاهى
غیر مستقیم در این شیوه یعنى آگاهى شما از یک چیز از طریق آگاهى از چیز
دیگرى به وجود مى آید. پس داده هاى حسى در این معنا یعنى چیز هایى که آگاهى
ما از آنها به طور على وابسته به آگاهى از چیز دیگرى نیست. پس به طور کلى
وقتى مى گوییم گوجه فرنگى مستقیماً در برابر آگاهى من حاضر است یعنى آگاهى
من از آن نه از استنباط حاصل شده است و نه از فرایند عقلى دیگر.
اما شرط وابسته به ذهن بودن بدین معنا است که اشیایى که ما آگاهى بى واسطه
از ادراک آنها داریم وابسته به ذهن درک کننده است. یعنى اگر درک کننده اى
وجود نداشته باشد طبعاً آنها نیز وجود ندارند البته در ابتدا که این مفهوم
عرضه شد، به نظر مى رسید میان نظریه هاى ادراک که رقیب یکدیگرند به لحاظ
وابسته به ذهن بودن یا مستقل از ذهن، خنثى است، اما به مرور استفاده
کنندگان از این مفهوم بدین نتیجه رسیدند که داده حسى با وابسته به ذهن بودن
سازگار است.
شرط سوم بیان مى کرد داده هاى حسى ویژگى هایى دارند که به لحاظ ادراکى براى
ما به نظر مى آید. مثلاً اگر گوجه فرنگى را به طور قرمز و گرد درک مى کنیم
آنگاه قرمزى و گردى ویژگى هایى هستند که به لحاظ ادراکى براى ما به نظر مى
آید. در واقع شرط سوم تاکید دارد اگر گوجه فرنگى در نتیجه یک خطاى حسى
براى من سبز به نظر بیاید پس داده حسى من سبز است گرچه گوجه فرنگى واقعى
قرمز است.
پس شرط سوم همیشه صادق است حتى اگر کسى خطاى حسى یا توهم حسى داشته باشد.
یعنى اگر مقابل من گوجه فرنگى اى وجود نداشته باشد اما من توهمى از آن دارم
آنگاه من داده حسى اى شبیه گوجه فرنگى دارم.
اما برخى فیلسوفان مفهوم داده حسى را رد کرده اند. برخى معتقدند ادراک
بیشتر از آن که تصویر ذهنى صرف باشد یک آگاهى مستقیم از پدیده هاى مادى
براى ما ایجاد مى کند. برخى دیگر از منتقدان مى گویند مفهوم داده حسى به
دوگانه انگارى ذهن و جسم ملتزم مى شود و در نتیجه شکل آن، این مى شود که
جاى داده هاى حسى در مکان مادى (در مغز) در کجا است؟ استدلالات موافق و
مخالف داده هاى حسى خود بحث مفصلى است که در حوصله این مقاله نیست. در هر
حال موضوع ادراک و چیستى آنچه مى بینیم و مى شنویم همواره مفتوح است.
منبع:
Stanford Encyclopedia of Philosophy